شمس دین ، صورت ، بو الفتح


ای در فضل بر دلت مفتوح

ای تو شیر و غابروز مصاف


وی تو ابر سخا بوقت صبوح

از تو ایام را هزار شرف


وز تو اسلام را هزار فتوح

فضل را از تو چرخ جموش


نیست باحشمت تو دهر جموح

باشارات تو ز بیدادی


توبه کردست روزگار و نصوح

دفع توفان جور گردون را


شده درگاه تو سفینهٔ نوح

تاز بختست خاطری خرم


تا ز چرخست سینه ای مجروح

باد در زیر پای نکبت دهر


شخص بدخواه دولتت مطروح